دلتنگی مجاز نیست!

ساخت وبلاگ

تنها خدای من

عزیزترین وجود زندگی من

می خواستم جسارت کنم محضر تو کمی اظهار دلتنگی دنیایی ام را برایت بریزم وسط. بریزم توی بغل خودت تا بلکه آرام شوم..

نمی دانم چرا از وقتی که گفته اند مدیر گروه باشم و من چندباری طفره رفتم و نشد که نباشم، چقدر نمک روی زخمم پاشیده شده...

قشنگ می سوزم...

مستعد دلتنگی وحشتناکی شده ام...

بنده ات نیست و من توی این ایام عجیب غریب دست تنهایی و نابلدی و .... اشک توی چشمم حلقه می زند تند تند...

بنده ات نیست و من دارم از نبودنش درست توی این نیاز عجیب غریب به راهنمایی هایش، به بودنش، به کنارم بودنش.. امتحان سختی پس می دهم...

در گوشی به خودت می گویم او را این همه دوست داشتی که نگذاشتی بماند برای ما؟

یا من حسابی دلم را قرص کرده بودم به بودنش به ماندش، به حالا حالاها نرفتنش..... که تو بردی پیش خودت؟

چقدر دلم برای راهنمایی هایش تنگ است. کار راه انداختنش، همیشه مراحم هستم گفتن هایش، هروقت کار داشتی من هستم گفتن هایش، و خیلی چیزهای دیگر ...

دلم خیلی خیلی می بارد خدا....

انگار آسمان هم همین الان ... چه باران قشنگی..

ممنونم که با من حرف زدی خدا...

سلامم را برسان. مراقبش باش، اگر می شود اجازه بده حضورش را حس کنم... نبینمش، ولی باشد

دلم گرفته خدا

بدجور یادم می آید دلم می بارد خدا

تنها چیزی است درعمرم که در لحظه می توانم برایش اشک بریزم...

اجازه بده باشد.....

نور به قبرت ببارد عزیز خدا.....

به جبران گذشته...
ما را در سایت به جبران گذشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : razmgah بازدید : 74 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1402 ساعت: 12:02