یکی بود، هیچکس نبود

ساخت وبلاگ

یکی هست (تو) و هیچکس نیست....

وسیع، همه جا، همیشه، غیر موسمی، غیر موقت..

خدای یکی یک دانه ام، از همین مدل بیزحمت از الان الی الابد.... لطفا.

همین توحید این مدلی که عمل بسازد که بعد از الف اش، ب بیاید بعد پ و تا ی برود، طلب می کنم...

می دانم روی طلب حساسی، نیازمندم خدا، گدای محتاج مستاصل به توحیدم خدا..

توحید در بینش نه.. این هم چرا...

ولی در ایدئولوژی، موحدم کن... در تمام منطقه وجودی ام فرمانروا شو، در همه منطقه اجتماعی اطرافم، فرمانروا باش خدا.

عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست... (از تو)

صف مرا از این اوج و موج درونی و بیرونی جدا کن. جای من پشت سر خودت باشد. صف این ها سر و ته ندارد..

می خواهم با نظم و ترتیب توی طرح خودت، خط خودت، راه خودت، انقدری بایستم که .... که.... که..... خودت می دانی.

انقدری که بگویی فلانی، عبدم بیا. بیا کنار خودم، عند خودم... هر چه این مدت نگاهت کردم درست ایستاده بودی، بازیگوشی نکردی، حواس پرت نبودی، بیا جانم بیا نزد خودم... ساده نه، با تشریفات بیا.. رنگین بیا...

به جبران گذشته...
ما را در سایت به جبران گذشته دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : razmgah بازدید : 90 تاريخ : چهارشنبه 4 مرداد 1402 ساعت: 12:02